شعر ها و یادداشت های محسن با فکر

ساخت وبلاگ
غزل شماره ۳درابرهای یائسه،رگبارنیزنیستبی گل،به روی شاخه،بروبارنیزنیستپویندگانِ نابلدِراه وچاره ایمدرجاده ای که ساده وهموارنیزنیستشاید،طلسم بختِ بدِخود،شدیم مابختی،اگرچه خواب،نه،بیدارنیزنیستبیگانه رابه خانه ی خودراه داده ایمبادآن زمان،نشانی ازاغیارنیزنیستگاهی،برای رفتن مهمان مهربانچون بود،عزیزومحترم،اصرارنیزنیستداروی تلخ،خورده وبهترنمی شویماینجاطبیب،مرهم بیمارنیزنیستآزادگی وزندگی وزن،غرورماستحکم زمانه را،سرِانکارنیزنیستآنروزمی رسدکه ببینیم وبشنویمدربین مردم،اینهمه،دیوارنیزنیستچون کشتگان عاشق این سالها،بزرگ،درباغ های شهر،سپیدارنیزنیستهرگز نگوبه مادرم ازحکم من،پدر!ماراجزای مرگ،سزاوارنیزنیستبرگورِ من،ترانه بخوان ونگو،دریغزنده ست،کشته ی ستم وخوارنیزنیستآه ای جوان،که چشم تودنبال زندگیست،درعرصه ای که فرصت وابزارنیزنیست،چندان،زلال وپاکی وازهربدی،به دورآیینه ای،که روی تو،زنگارنیزنیستمحسن بافکرلیالستانیغزل شماره ۴جایی که عشق نیست،غم یارنیزنیستدریادلی،نشانه ی ایثارنیزنیستبایارِنارفیق،به مقصدنمی رسیمهمراهی مدام،به اجبارنیزنیستاین راکه دوست دارمش،ازجان خویش،بیشلازم به اعتراف وبه اقرارنیزنیستچیزی نمانده،تاکه به آن،دلخوشی کنیمدربیشه،سنگ نیست،اگر،سارنیزنیستآنکس که بخت وطالعش ازدست رفته استمانندما،به رنج،گرفتارنیزنیستروَیای مارسیدنِ دنیای تازه ای ستعصری که نیست، وحشت وآزارنیزنیستآینده،می رسد،همه،باسالی ازامیدسالی که مثل پاروچوپیرارنیزنیستآن سالهاکه نیست،زیاران من،نشاناین شاعرِغمینِ نگونسار،نیزنیستآمیزه ای،زیاس وامیداست،درغزلوقتی به عرصه،جرات گفتارنیزنیستامیدوارِسرمدیِ نامِ خود،مباشای شاعر!اعتبار،به اشعارنیزنیستمحسن بافکرلیالستانی شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 81 تاريخ : يکشنبه 16 بهمن 1401 ساعت: 4:38

آیا صدای تو نیستکه چون نسیم بهاری به هر سویی می وزد .درختان را از خواب زمستانیبیداروشریان هایم را بیقرار می کند؟آری صدای توست که سپیده دماندر کوچه های محله به آرامیراه می رود-چون نسیم نوازشگروعطر گل هارا با شبنم می آمیزدشبانگاهان بر شاخه های درختان می آویزدومثل باران شب های بهاراز ناودان ها سرازیر می شودوهنگامیکه قلم به دست می گیرمومی خواهم از تو بنویسمکنارم می نشیند وبر گونه ام بوسه می زند .بهمن 71-محسن بافکرلیالستانیازدفتر:فواره ای به ارتفاع سالیانی که زیستم.چاپ وانتشار۱۳۸۰ شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 16 بهمن 1401 ساعت: 4:38

غزل شماره ۲میلی به همنشینی ودیدارنیزنیستافسرده را،هوای چمنزارنیزنیستبیهوده،دل،به نورنبستیم،اگرچه بازدرآسمان،ستاره،پدیدارنیزنیستوقتی که خود،تبربه تن خویش میزنیچندانی احتیاج،به پیکارنیزنیستصدباروعده دادی ونشنیده ایم ماگوشی برای وعده ی این بارنیزنیستبُردیدمان به ورطه ی غرقاب رنج وفقربااین ادا،که اینهمه بسیارنیزنیستهرکوی،اگرچه،پرشده ازالتهاب وخشماین ماجرا،برای توهشدارنیزنیستجانِ به لب رسیده،دراین شهر،شد،زیاداین روزها،رفیق تو بازارنیزنیستمارابه آب ودانه ی کم،داشتی،ولیجام توازخوشی،پُروسرشارنیزنیستازما،اگرنمانده،دوروزی دگر،نشانجز،لعنت بشر،زتو،آثارنیزنیستچون،روزهای روشن نوشیروان،گذشتشاد،آن شبی که تاری تاتارنیزنیستمحسن بافکرلیالستانی شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 103 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 13:55

غزل شماره ۳درابرهای یائسه،رگبارنیزنیستبی گل،به روی شاخه،بروبارنیزنیستپویندگانِ نابلدِراه وچاره ایمدرجاده ای که ساده وهموارنیزنیستبیگانه رابه خانه ی خودراه داده ایمبادآن زمان،نشانی ازاغیارنیزنیستگاهی،برای رفتن مهمان مهربانچون بود،عزیزومحترم،اصرارنیزنیستداروی تلخ،خورده وبهترنمی شویماینجاطبیب،مرهم بیمارنیزنیستآزادگی وزندگی وزن،غرورماستحکم زمانه را،سرِانکارنیزنیستآنروزمی رسدکه ببینیم وبشنویمدربین مردم،اینهمه،دیوارنیزنیستچون کشتگان عاشق این سالها،بزرگ،درباغ های شهر،سپیدارنیزنیستهرگز نگوبه مادرم ازحکم من،پدر!ماراجزای مرگ،سزاوارنیزنیستآه ای جوان،که چشم تودنبال زندگیست،درعرصه ای که فرصت وابزارنیزنیست،چندان،زلال وپاکی وازهربدی،به دورآیینه ای،که روی تو،زنگارنیزنیستاین راکه دوست دارمش،ازجان خویش،بیشلازم به اعتراف وبه اقرارنیزنیستچیزی نمانده،تاکه به آن،دلخوشی کنیمدربیشه،سنگ نیست،اگر،سارنیزنیستآنکس که بخت وطالعش ازدست رفته استمانندما،به رنج،گرفتارنیزنیستروَیای مارسیدنِ دنیای تازه ای ستعصری که نیست، وحشت وآزارنیزنیستآینده،می رسد،همه،باسالی ازامیدسالی که مثل پاروچوپیرارنیزنیستآن سالهاکه نیست،زیاران من،نشاناین شاعرِغمینِ نگونسار،نیزنیستآمیزه ای،زیاس وامیداست،درغزلوقتی به عرصه،جرات گفتارنیزنیستمحسن بافکرلیالستانی شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 95 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 13:55

.--------------------------------------------زگریه بستر یاران چو رود جیحون شد پر پرنده شکست وسپیده محزون شد شهاب سان بدرخشید لحظه ای وگذشت هزار شام سیه زین مرور گلگون شد نه من غمینم ویاران که بیقرا رانش تمام جنگل ودریا ودشت وهامون شد مرا که مصلحت عشق تیره کرد ایام زموج خیز بلا دیده جامی ازخون شد به ناله آمده اینک رباب وبربط ونی حزین ازاین غم سوزنده عود وقانون شد تو درمدار وجود آن خزانه ای بودی که ازتو رنجبری صد چومن چو قارون شد ازاین سموم که برباغ وسبزه ها رفته ست زدل قرار وزکف اختیار بیرون شد هر آنکه عاشق آیین داد ودانش بود اسیر پنجه ی بیداد چرخ وارون شد شفق نشست به خون یار مو پریشان کرد چو مجمری دل ما غرق آتش خون شد همیشه برلب من نغمه های شیرین بود زسوگ تست گر این شعر تلخ مضمون شد محسن بافکرلیالستانی شعر ها و یادداشت های محسن با فکر ...
ما را در سایت شعر ها و یادداشت های محسن با فکر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1mohseenbafekr0 بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 13:55